سروده مهـــــــــر وطن

ساخت وبلاگ
سی و یک خرداد روز یلدا استامروز  چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ است و به عبارتی روز یلدا یعنی بلندترین روز زمین است اما  از فردا یکم تیر روزها   شروع می کنند به کوتاه شدن  تا ۳۰ آذر که شب یلدا است و فردای آن یعنی یکم دی بر خواستن خورشید است و این فرآیند در طبیعت و چرخه زمین و خورشید همواره تکرار می شود و کاری هم به کار ارباب و رعیت ندارد هر چند حکایت آدمی و فهمش از همین نادانی ،مختصر و غم انگیز است آن هم در فضای توهمی که حاکمان اقتدار گرا در شرق و غرب عالم برایت فراهم می کنند و اصرار دارند که آنچه می گویند و عمل می کنند درست است و باقی قضایا در ذهن و ضمیر این همه آدم بر روی زمین حرف مفت است. هر چند من هنوز هستم و دیوانه نشده ام ،هوشیاری من و اشرافیت من به اطراف تنها چیزی ست که برایم باقی مانده پس حق ندارم که از تملک جانم بگذرم تا جایی که بر اساس نتایجی که برای خودم اندک نوری ست که به تاریکی می تابد و مثلا به آن شبتاب در این جنگل که می رسم بگویم ایست ، خبر دار!.دیگر اینکه دردی که بر   من تحمیل شده است بی شک جانکاه ترین دردی ست که سراغ دارم و آن درد بی قراری ستزیرا زمانیکه تو بی قراری و نگران قدمهای اضافی یت بر روی زمین  هستی و  از هیچ کس هم کاری ساخته نیست تنها راهش این است که با احساسات قلبی یت  آنچنان که خودت سراغ داری کنار بیایی...  ماهشهر ع-ر ۰ ۰ ۰۲/۰۴/۰۴ علی ربیعی(ع-بهار) سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 55 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 15:22

همیشه کسی هست که سراغت بیایدپرنده ای اگر بسراغت آید ارزنی برایش فراهم کن  آهویی اگر بسراغت آید   کومه ای علف  در گذرگاهش رها کن انسانی اگر بسراغت آید قلبت را نثارش کن همیشه کسی هست که سراغت بیاید و تو همیشه باید چیزی داشته باشی که تقدیمش کنی و آنگاه که مرگ بسراغت آید بی واهمه ای اندک جانت را تقدیمش کن بیاد داشته باش! همیشه کسی هست که سراغت بیاید تهران ع-ر ۱ ۰ ۰۲/۰۴/۱۲ علی ربیعی(ع-بهار) سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 51 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 15:22

دلم برای زندگی تنگ شده است دلم برای لبخندی بر پایتخت ها و خیابان‌های دنیابرای سرزمین هایی که سیرابند از باراندلم برای شعاع بلندی از رنگین کمان روزهای طلایی تابستان  پرچین دامنه دار باغ ها بوته های نارس  یا  رسیده ی خوشه های  انگور بر دیوارها دلم برای زندگی تنگ شده است دلم برای آبشارهای بلند و کوههای یخیبرای سینه هایی شورانگیز از عشقبی وفقه ازشادیبرای  کولی ها    که دوست دارند برقصند و ترانه بخوانند دلم برای چشم انتظاری معشوقه هایی سرگردان آمدن و دیدن و بوسیدن سربازان دلم برای زندگی تنگ شده است باید سفره ی دلم را برای آنهاکه دوستشان  دارم باز کنم و چشم انداز جهان را  نه در نگاهمکه در ذهنم اندازه بگیرمو بگویم بیزارم‌ از همه سوء تدبیرها  که آدمی را ترسانده استآنان پادشاهان گرسنگی و جهلندو اسب زین کرده اند  تا در ایستگاه چند روزه حیات  آدمیگرد فراموشی و خاموشی  بپاشند مرثیه مرگ بسرایندباور کنید شما! دلم برای زندگی تنگ شده است مثل شاعرانی که سرایندگان بی سرزمینندو با هیچ موطنی به آرامش نمی رسندمگر سکوت آرامستانباور کنید شما! دلم برای زندگی تنگ شده است مثل شاعرانی که  نام و شناسنامه ندارندمگر اندکی شبنامهبرای اعتراض به وضع موجودتهران  ع-ر ۱ ۰ ۰۲/۰۴/۱۹ علی ربیعی(ع-بهار) سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 56 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 15:22

امروز جمعه است و مثل همه جمعه های  گذشته و حال روز دلگیری ست  و با همه دلشوره های جانفرسا من در سفری نامفهوم  با تقسیم زمان و مکان به این روزها و شب های ناشناخته، و هر هفته در سودای دوست داشتن معنایی نو در خیالم سیر می کنم و بلند فریاد می زنم ای خدای ناخدای هستی  نمی دانم کشتی حیات من از پس آن همه صخره ها برآمده است یا نه؟ اما هر چه هست برای طی طریق دریاها و اقیانوس ها در انتظار پاداشی نبودم و همواره بخاطر دلم لنگر را کشیدم و گاهی بی آنکه چپ و راست نشستن پشت فرمان کشتی را بدانم به مسیر ادامه دادم و حالا بعد از عمری  دل و دل کردنم، اگر قطره اشک خون آلودی بر عرشه این کشتی می چکد آرزوها و رویاهای فرو افتاده مردی ست که در طلب جهانی امن تر و آسوده تر برای هر جانداری بر روی زمین کلمه و کلام را به یاری طلبید تا راه گریز یک مگس را از یک بطری شیشه ای به تعبیر لودویگ ویتگنشتاین به او نشان دهد. عشق و شور علیرغم‌ رنج ها و ستم هایی که بر بشر میرود اما عامل حرکت و معنا آفرینی ست و البته این شامل هر ذره از غبار تا کوهی از یخ را شامل میگرد  و بی آنکه نقشه ای  در پشت ماجرا باشد تیر قصه به سرانجامی که باید میرسد پس اینکه ما بخواهیم در مقابل خواست قلبی آدمی سرکشی و مقاومت کنیم مثل این است که سرنا را از سر گشادش بزنیم.  ماهشهر ع-ر      ۰ ۰ ۰۲/۰۳/۲۵ علی ربیعی(ع-بهار) سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 58 تاريخ : شنبه 3 تير 1402 ساعت: 17:17